چرا دوست داریم خود را در لابلای تاریخ پنهان کنیم؟

ما ایرانی‌ها به شدت به گذشته‌ی خود وابسته شده‌ایم. در حقیقت دوست داریم در همان گذشته بمانیم تا به سمت فردا حرکت کنیم

ما ایرانی‌ها به شدت به گذشته‌ی خود وابسته شده‌ایم. در حقیقت دوست داریم در همان گذشته بمانیم تا به سمت فردا حرکت کنیم. در درون خود گذشته و خاطراتش را می‌جوییم و از کشورمان گذشته‌اش را به یکدیگر یادآوری می کنیم. گویی از آینده نمی‌خواهیم بگوییم و حتی به آن فکر کنیم. دانشجو که بودم هم همین بود. بیشتر گویی هراس داشتیم که از فردایمان بگوییم و کسی به آن خوشبین نبود.

 دردناک‌تر آن‌که اگر از آینده هم می‌گفتیم مترادف با رفتن و مهاجرت بود نه ماندن و ساختن که امید چندانی به آن نبود. بلی… و خیلی ها هم بر اساس همان گفته ها رفتند و نماندند. الان هم اگر حتی از ده سال پیش سخن بگوییم جهان قشنگتری برایمان ترسیم می شود! مثلا با فلان مبلغ ماشین می خریدیم یا با بهمان پول سفر می‌رفتیم و یا خرج مهمانی و عروسی و کادو مبلغی بود که الان پول دو سه پرس غذاست! بدتر آنکه دریافتی ما به عنوان حقوق و یا پس‌انداز های ما در ابعاد بین المللی ما را بیش از گذشته در زمره فقرای جهان قرار می‌دهد! وضعیت سلامتمان بهتر نشده و مشکلات روحی و روانی بیداد می‌کند… پس قطعا باید از فردا هم بترسیم چون جهان قشنگتری برایمان ترسیم نشده است. تجربه سالیان گذشته تایید می کند که فردا روز بهتری نیست و همین قسمت تلخ ماجراست.

اگر به کشورهایی که روند توسعه را طی کرده اند و یا در حال طی کردن آن هستند سری بزنید همه از آینده می گویند. از کامل شدن توسعه و اینکه قرار است فردا چه اتفاقی بیفتد. چه خودروهایی تولید می شود و کدام گوشی در دست ما خواهد بود. چه تعداد گردشگر جدید جذب خواهد شد و ارزش پولمان با کدام کشورها قابل مقایسه خواهد بود. بدون ویزا به چند کشور سفر خواهیم کرد و کدام دانشگاه‌ها در کشورمان شعبه خواهند داشت؟ کدام رویداد بین المللی روز علمی و تکنولوژی و ورزشی و فرهنگی برگزار خواهد شد و جهان ما را به چیزهایی که مربوط به آینده است خواهد شناخت. تابلو پروازهای خارجی فرودگاهمان چند مقصد را نشان می دهد و چه تعداد توریست از کشور بازدید خواهند کرد؟ نخبه ها و مغزهای کشور چه امتیازاتی برای ایده های خود خواهند گرفت و تولید و ایجاد اشتغال چه مزایایی به وجود خواهد آورد؟ رسانه ها و مردم تا چه میزان از آزادی برخوردار خواهند بود و شاخص‌های رفاه قرار است با کدام کشورها مقایسه شوند چه ارقامی را نشان بدهند؟

اینهاست که امید و آینده و حال خوب را می‌سازد و اینکه با چنین شرایطی می توانیم بگوییم فردا روز بهتری خواهد بود.
حالا اما صحبت های خودمان را در محافل مرور که می کنم دلم می گیرد… خودروهای گران و بی کیفیت… محدودیت در دسترسی به تکنولوژی و تبادلات مالی جهانی، بی ارزش شدن پول، محیط زیست رو به تخریب و آب و هوای رو به افول بی هیچ راهکاری… اکثرا از مهاجرت می‌گویند و اینکه باید رفت. نگاهی به نظرسنجی های رسمی بیندازید و به چهره مردم در خیابان‌ها… به امیدهایشان و آرزوهای کوچک شده‌شان و به ترس از فردایی که از نظر آنها بهتر از امروز نیست. کمی باید به خود آمد… کمی که نه…. خیلی باید به خود آمد و پرسید چرا ایران در چنین شرایطی است و نقش تک تک ما در گذر از این روزها چیست؟ تا کی می توان به این وضعیت ادامه داد و مردم در چنین شرایطی باقی بمانند؟ واقعا باید پرسید چرا از آینده می ترسیم و چرا می‌خواهیم خود را در لابلای خاطرات گذشته و تاریخی که به آن دل خوش کرده‌ایم پنهان نماییم؟

وحید قرایی
منتشر شده در ماهنامه سرمشق