اظهارات جالب توجه و متفاوت “امینه سالاری” معاون سابق دادستان کرمان، پیرامون قضاوت زنان و مجازات زندان

امینه سالاری را بسیاری که گذرشان به دادسرای کرمان افتاده است می‌شناسند. شاید آخرین امید برای گشایش در کار محکومین و خانواده آنها.

امینه سالاری را بسیاری که گذرشان به دادسرای کرمان افتاده است می‌شناسند. شاید آخرین امید برای گشایش در کار محکومین و خانواده آنها… معاون سابق دادستان کرمان که ۲۳ سال سابقه کار قضایی دارد و وکیل دادگستری امروز…

وقتی از او در مورد امکان غلبه احساس بر فعالیت های یک خانم در کسوت یک قاضی سوال پرسیده شد، می‌گوید: “من با اصل این جمله که احساسات بر رفتار خانم‌ها غلبه دارد مخالفم چون خانم‌ها فقط نحوه و میزان ابراز احساساتشان با آقایان متفاوت است و این لزوماً به معنای غلبه احساسات بر رفتارشان نیست. در مورد تاثیر احساس بر رفتار قضایی باید بگویم، چون شاخص عدالت قانون است لذا صرف نظر از اینکه در جریان رسیدگی به پرونده‌ها چه احساساتی بر ما عارض بشود، مکلفیم مو به مو طبق قانون عمل کنیم، پس عملاً احساسات جایگاهی برای تعیین کننده بودن رفتار قاضی چه زن باشد چه مرد ندارند هرچند که قاضی فراخور خوشایند یا ناخوشایند بودن وقایع پرونده ممکن است خوشحال یا غمگین شود ولی در تصمیم قانونی وی تاثیری ندارد. قضات زن  عیناً مثل قضات مرد در دادسرا از بدو شکایت تا زمان اجرای کامل دادنامه با قاطعیت دستورات قضایی را صادر می‌کنند و بحث دخیل بودن احساسات کاملاً منتفی است. در سایر مراجع قضایی هم عملکرد ایشان به همین نحو است.”

از او می پرسم که در حوزه اجرای احکام کیفری در مورد زندان و کارایی آن در کاهش جرائم چه نظری داشته است؟
پاسخ می دهد: “بنده هنوز  هم معتقدم  مجازات حبس باوصفی‌که فعلا زندان‌ها اداره می‌شوند به‌لحاظ کمبودامکانات و جمعیت بالای کیفری  نه تنهااصلاح کننده وپیشگیرانه نیست بلکه آسیب‌های ناشی ازاجرای ان به مراتب بیشتر از محاسن فرضی آن‌است. تشدید مشکلات اقتصادی  و بیماری‌های اعصاب و روان زندانی و همسر و فرزندان وی، یادگیری سایر شیوه های ارتکاب جرم درنتیجه مصاحبت بدون طبقه بندی با سایرمجرمین، تحمیل هزینه بسیارسنگین بربیت المال و موارد دیگر از جمله دلایل آن است…”

او به نکات جالب توجهی در مورد مواجه‌اش با زندانیان و خانواده آن‌ها می گوید: ” فرسایش این مواجهه هموارشدنی نبود. نگریستن درچهره کودکانی که زاده مصیبت روزگار و تلخی ایام هستند و از اقلیم بی عشقی وخشم و توهین و ترکه به کانون اصلاح وتربیت آمده اند و درچشمان معصومشان جز حسرت و ترس نمی‌توان دید، چنگ برقلب قاضی می‌زند. مواجهه هرروز باهموطنانی‌که ازشدت رنج روزگار گویی خاکستر برچهره شان پاشیده اند، روستائیانی‌که در خشکسالی‌های متوالی به حال خود رهاشده و درآوارگی حاشیه شهرها وارد چرخه جرم شده اند، پدران بیکاری که قربانی بی عدالتی اجتماعی بوده و برای سیرکردن شکم فرزندان گرسنه خود به قیمت جان، مقداری از مرگ را درکوله میکشند، جوانان برومندی‌که  که بر زمین پراز گنج خداداده قدم برمی‌دارند امانصیبی از آن ندارند و  برابر چشم پدران ومادران نگران خود یا افسرده می‌شوند یا معتاد وبر زمین می‌زیزند و زندان جاییست که  بخشی این بی‌گناهانِ گناهکار را درخود جمع کرده وباید همه را به چوب قانونی راند که انصاف رابمعنای واقعیات موجود جامعه درخود لحاظ نکرده است وجان قاضی همواره آوردگاه عقل با احساس  وانصاف باقانون‌است! و آنچه از قاضی دلسوز برمی آید مراعات ادب واحترام  وسرزنش نکردن و استفاده از تمام ظرفیت خودکارش برای آسیب کمتر به این قربانیان جنگ اقتصادی وبی تدبیری‌هاست…”

این گفت و گو به صورت کامل در ماهنامه سرمشق شماره هفتاد و سوم منتشر شده است.